تو چند سال اخیر، برنامه من
این بوده که تزئین کیک تولد رو واگذار کنم به خود مهدی. همینطور که در جریانید،
مهدی سالهاست که در کنار مامانش تجربه کسب میکنه و علاقه زیادی هم به شیرینی پزی و
آشپزی داره. امسال هم با ذوق و شوق خاصی کیک تولدش رو درست کرد.
امسال مهدی دو رقمی شد.
رسما یک پسر بچه 10 ساله.
پختن کیک و درست کردن انواع
کرمها برای مهدی کار آسونی به حساب میاد چون من استند میکسر دارم و کافیه مواد رو
بریزی توش و بایستی کنار تماشاش کنی. جناب استند میکسر، خودش مرحمت میکنه و کیک و
کرم رو واسه ات درست میکنه! ولی از شوخی گذشته، عملا برای مهدی که سالها تجربه
شیرینی پزی داره، این قسمت از کار بسیار ساده است.
قسمت پیچیده کار، بحث تزئین
کیک هست. تم تولدش رو من انتخاب کردم. طبق تجربیات سالیان من، وقتی داریم با بچه
ها کار میکنیم، مهم هست که اجزای تزئینی کیک بسیار ساده باشند و طوری باشه که اگر قیافه نهایی کیک، صاف و صوف نباشه و کج و کوله باشه، کیک زیبایی خودش رو از دست نده. باید طوری
انتخاب مون رو انجام بدیم که مطمئن باشیم به حدی ساده هست که یک بچه از پسش
برمیاد.
مدیریت هم خیلی مهمه.
در ادامه، مفصل تر موضوع رو
توضیح میدم.
من کیک لگو رو انتخاب کردم
به دو دلیل. اول اینکه لگوهای خمیری رو مهدی میتونست با استفاده از قالب سیلیکونی
لگو درست کنه و نیازی به ظرافت خاصی نداشت. کار راحتی بود و سرعت تولیدش هم بالا
بود. دوم اینکه لگوها به دلیل رنگ و وارنگ بودنشون، جلوه بصری خوبی به کیک میدن و هرچقدر
هم که مهدی دونه های لگو رو کج و کوله درست میکرد، باز هم به دلیل قرار گرفتن یک عالمه
قطعه رنگی در کنار هم، کیک از دور زیبا میبود.
باید اعتراف کنم که کیک، از
آنچه در ذهنم تصور کرده بودم بسیار بهتر شد و بچه ها قطعات لگو رو خیلی تمیز در
آوردند و خیلی مرتب هم چیدند روی کیک. در حدی که هیچکس باورش نمیشد این کیک کار دو
تا بچه باشه. خوشبختانه از مهدی و لیانا فیلمبرداری کردم و مدرک دارم! ولی بازم
اعتراف میکنم که خیلی بهتر از تصورم کار کردند!
گفتم من کیک لگو رو انتخاب
کردم به دو دلیل؟ اشتباه گفتم. در واقع به سه دلیل. دلیل سوم از همه مهم تره. مهدی
عااااااااااااااااااااشق لگو بوده و هست. کلکسیون عظیمی داره از لگوها. تمام عمرش
لگو درخواست کرده و لگو هدیه گرفته! ساعتها میشینه با دل و حوصله لگوهای خیلی ریز
رو به هم وصل میکنه و قطعات بزرگ درست میکنه. بدون کاتالوگ و از ذهن خودش.
خلاصه که از این انتخابم صد درصد راضی بودم
ما دو هفته برای این کیک وقت
گذاشتیم. یعنی یک روز برای بیسکویت. چندین روز برای لگوهای فوندانتی. یک روز برای
پخت کیک. یک روز برای باترکریم و مونتاژ.
این تنها راهیه که من میتونم
با دو تا بچه کیک تولد درست کنم. مدیریت و کنترل کردنشون راحت تر خواهد بود. چون
بچه ها ذاتا موجوداتی هستند که سریع خسته میشن و وقتی هم خسته میشن، بهانه گیر و
عصبی میشن. پس بهتره زمان کافی برای کل فرایند کیک تولد در نظر بگیرید تا خودتون
هم خسته و عصبی نشید. بازم تاکید میکنم کار کردن با بچه ها خیلی سخت تر از اونیه که
به نظر میرسه.
خوشبختانه بیسکویتش خیلی
ساده بود. فقط یک مستطیل برای سر جناب نینجاگو.
بقیه خمیرها رو هم لیانا
صاحب شد و باهاشون میکی ماوس و مینی ماوس و اردک و پنگوئن و ستاره درست کرد! چند
ساعتی برای خودش گرفتار بود. واسه همینه که من میگم هر المان از کیک رو باید واسه
اش یک روز مجزا اختصاص بدید. بچه ها کند کار میکنند و همه چیز هم واسه شون یک بازی
به حساب میاد.
پس یک روز برای بیسکویت.
رسپی شوگر کوکی رو در این
پست نوشتم.
روزهای بعدی رو هم اختصاص
میدیم به فوندانت.
این قطعه لگویی که در تصویر
میبینید رو مهدی خودش درست کرده. یک "کندی دیسپنسر" هست. از مهدی میخوام
عملکردش رو واسه تون توضیح بده، فیلم میگیرم و استوری میکنم.
همینطور که قبلا هم توضیح
دادم چند راه برای چسبوندن فوندانت به بیسکویت وجود داره. من شیوه استفاده از عسل
رو ترجیح میدم.
بازم تاکید میکنم من این طرح
رو برای این انتخاب کردم که اصلا نیازی به ظرافت نداره. یعنی اگر بچه فوندانت رو کج
و کوله برش بزنه اصلا مهم نیست چون میره زیر کار. قراره روش فوندانت قرمز بیاد.
راستی اینا هم بیسکویت های
مینی ماوس دستساز لیانا خانم هستند. این رسپی عالیه بیسکویتها توی فر تغییر فرم
آنچنانی نمیدن و بیسکویتها زیبا خواهند بود.
خب من ابتدا به مهدی آموزش
دادم که باید چیکار کنه.
برای هر لگو، ما به یک
مستطیل با ابعاد دو و نیم در پنج سانتیمتر نیاز داریم.
سطح کار رو نشاسته پاشیده و
فوندانت رو دو میلی پهن کرده و با خط کش اندازه گرفته و با کارد برش میزنیم.
مهدی چپ دست هست (مهدی به
مامان بزرگش رفته، حتما توی فیلمهایی که از نان تیری پختن مامان بزرگ گرفتم متوجه
شدید که مامان بزرگ چپ دست هستند.) خلاصه یه جورایی سخت بود ازش عکس و فیلم بگیرم و
همه اش سایه های تیره توی عکس می افتاد. خلاصه من حدود چهارصدتا عکس گرفتم و از
بینشون چندتاش که نورش خوب بود رو واسه تون انتخاب کردم (شوخی نمیکنم ها!) خوشبختانه این قسمت
ماجرا نیاز به مدیریت خاصی نداشت و من با خیال راحت ایستاده بودم یه گوشه عکاسیم
رو میکردم!
سطح خمیر باید به اندازه
مناسبی نشاسته روش داشته باشه که به قالب سیلیکونی نچسبه. ولی اونقدر هم نشاسته اش
زیاد نباشه که سطح لگوها سفید و کدر دیده بشن. پس این نکته رو حتما مد نظر داشته
باشید.
قالب سیلیکونی لگو با ابعاد
مختلف در بازار موجوده. البته این قالب رو من زمانی که سر لیانا حامله بودم خریدم
(خاطرتون هست که ویار قالب سیلیکونی گرفته بودم و به اندازه ده تا فروشگاه لوازم
قنادی، قالب سیلیکونی خریدم؟! آره! اون موقع وجدان درد گرفته بودم از این اعتیاد
زشتم اما الان پشیمون نیستم چون همه چیز خیلی گرون شده و من یک سرمایه دار در فیلد
قالب سیلیکونی به حساب میام!!!)
مولد لگو هم اون زمان زیاد
بود ولی من برعکس قالب سیلیکونی، کوچکترین علاقه ای به مولدها نداشتم و اصلا
نخریدم. اگر اون موقع مولد لگو هم خریده بودم الان کار مهدی خیلی خیلی خیلی راحت
میشد و حتی نیاز به اندازه گیری و برش هم نداشت. فقط خمیر رو میذاشت روی مولد و با
وردنه پهن میکرد.
من کلی تو بازار دنبال مولد
لگو گشتم اما نبود (قانون مورفی). لذا با همینی که تو خونه داشتیم کار کردیم.
برای اینکه طرح قالب به خوبی
روی فوندانت منتقل بشه من یه قاشق چوبی که دسته اش مقطع مستطیلی داشت رو دادم به
مهدی که خمیر رو فشار بده توی قالب.
این قاشقه مخصوص پاستا هست!
ولی خب من ابزار دیگه ای که مناسب اینکار باشه تو خونه نداشتم. همین هم کارمون رو
راه انداخت.
اینکه میگم چپ دست بودن مهدی
کار عکاسی من رو سخت کرده بود منظورم اینه که میبینید. یعنی عملا من تو دست و پای
بچه بودم و نمیذاشتم درست کارش رو بکنه!
آخه برای اینکه عکسها خوشرنگ
باشن من تخته کار رو برده بودم کنار پنجره اتاق خواب و مهدی جای زیادی برای کار
کردن نداشت طفلی. تازه همه اش هم تو دست پاش میچرخیدم که عکس و فیلم بگیرم! بچه رو
عاجز کردم!
خوشبختانه لگو ها تمیز و
زیبا از آب در میومدند. حالا بعضی هاشون هم زیاد تر و تمیز نبودن ولی مهم نبود.
تعداد لگوها خیلی زیاد بود و بعدا دورنمای کیک در هر صورت خوب میشد.
خب ما در چند روز لگوها رو
دونه دونه قالب زدیم. من خودم خمیر فوندانت رو رنگ میکردم و میدادم خدمت بچه ها.
برای لیانا، خودم با خط کش و
کارد، مستطیل ها رو برش میزدم و دیگه کار قالب زدن رو لیانا خودش انجام میداد.
قبلا هم متذکر شدم که دل و حوصله لیانا به مراتب از مهدی بیشتره و خستگی ناپذیر لگو درست کرد. در حدی که به زور باید قانعش میکردم که برای امروز دیگه بسه!!!
البته کارش به
تمیزی کار مهدی نبود ولی واسه من کج و کوله بودن لگوها اصلا مهم نبود. اینقدر زیاد
درست کرده بودند که به راحتی میشد دو کیک بزرگ رو پوشش بدی.
خب برمیگردیم سراغ جناب
نینجاگو. بازم تکرار میکنم کل فرایند تزئین کیک رو در دو هفته انجام دادیم که نه
بچه ها خسته بشن نه مامانشون!
در اینجا مشاهده میکنید که
مهدی فوندانت قرمز رو چندان هم تمیز پهن نکرده. ولی اصلا مهم نیست چون برش میخوره
و همینطور که گفتم طرحی که انتخاب کردم طوری هست که هر چقدر هم نقص داشته باشه
نهایتا زیبا خواهد بود. در واقع انتخاب خوبی بوده! (دقت کردید چقدر امروز از خودم
تعریف کردم؟!!! دلیلش اینه که خیلی از نتیجه کار بچه ها راضی بودم. و عملا از خودم
راضی بودم دیگه!)
شابلون کاغذی رو خودم برای مهدی درست کردم. یعنی یه تیکه کاغذ برداشتم و با قیچی برش زدم. بعد گذاشتمش روی فوندانت زرده و دیدم بزرگه. باز کوچکترش کردم تا زمانی که از سایزش راضی بودم. بعد دادمش به مهدی.
مهدی با برس روی فوندانت قرمز،
عسل زد و بعد روی فوندانت زرد چسبوندش و بقیه رو تا کرد به سمت پشت بیسکویت. یعنی
تمام قناسی خمیر فوندانت به همین سادگی گرفته شد و ما یک نینجاگوی زیبا داشتیم!
برای چشمها و ابروها دو گزینه داشتیم. یکی اینکه مهدی درستشون کنه که خب قرینه در نمیومد. اما بهش شخصیت میداد. گزینه دوم این بود که خودم درستش کنم که قرینه باشه. بعد از مشورت دو نفره، من یه تیکه فوندانت کوچولو رو با رنگ مخصوص خوراکی به رنگ سیاه در آوردم و دو نفری درستش کردیم. چون مهدی دوست داشت قرینه باشه من خودم براش اصلاحش کردم.
نمیدونم شاید هم بهتر بود
اگر اصلاحش نمیکردم. واقعیتش رو بخواید از دید من کارهای مهدی خیلی جذابند. هم
نقاشی هاش هم مجسمه هاش هم کاردستی هاش.
ولی خب خودش دلش میخواست
قرینه و تمیز باشه پس من براش انجامش دادم.
الان در سنی هست که هم دلش
میخواد کیک تولدش رو خودش درست کنه. هم دلش میخواد کیک تولدش خیلی شیک باشه.
برای منم که فقط مهم اینه که
بچه از کیکش خوشحال بشه!
ولی خودش بهم گفت: "مامان کیک سال بعد رو دیگه تنهای تنها درست میکنم".
خب ... یک روز دیگه و یک رنگ
فوندانت دیگه.
یه چیز جالب واسه تون تعریف
کنم:
لیانا بعد از کسب کلی تجربه،
به لگوی قرمز که رسیدیم، دیگه حتی کار برش زدن رو هم خودش انجام میداد. البته من
کارد فلزی دست لیانا نمیدم. حتما توی استوری ها دیدید که خودش یک کارد بزرگ صورتی
رنگ داره که پلاستیکی هست و با همون سبزیجات و بقیه مواد رو برش میزنه. حالا برای
برش زدن فوندانت قرمز، از خط کش استفاده میکرد. چون سواد اندازه گیری رو هم نداره،
بعد از پهن کردن فوندانت با وردنه، چشمی فوندانت رو اندازه میگرفت و با استفاده از
خط کش فلزی برش میزد و بعد میذاشت توی قالب. ازش فیلم گرفتم واسه یادگاری. بعدا
واسه تون استوری میکنم.
الان قشنگ میتونید کج و کوله
و قناس بودن لگوها رو ببینید. ولی زیباییش به اینه که وقتی کنار هم قرار میگیرند
بسیار زیبا میشه و نقوصش دیده نمیشه!
قرار بود که برای خامه کشی
کیک، از صفحه های پلکسی استفاده کنیم. لذا دقیقا میدونستیم که سایز دایره روی کیک
چقدر خواهد بود.
پس لگوها رو روی یک صفحه
پلکسی چیدیم. مهدی تعدادی از لگوها رو برش زد که ابعاد مختلفی از لگو داشته باشیم.
جهت سهولت کار یک صفحه پلکسی
هم روی لگوها قرار دادیم عملا کار برش زدن لگوها به شکل دایره خیلی ساده میشد.
بسیار خوب! تزئینات کیک به
خیر و خوشی به پایان رسیدند. همه رو گذاشتیم توی سینی تا روز تولد فرا برسد.
زیر لگوها کاغذ روغنی قرار
داره و روی سینی لگوها با سلفون پوشونده میشه... تا روز تولد.
مهدی برای کرم کیک، باترکریم
قهوه درست کرد.
طرز تهیه باترکریم قهوه رو
من در رسپی کیک اپرا پست کردم میتونید بهش مراجعه کنید.
اما چون درست کردن باترکریم
کاسترد برای مهدی راحت تر بود، برای باترکریم قهوه، به جای اینکه بیسش رو باترکریم
فرانسوی بگیریم، از باترکریم آلمانی استفاده کردیم. بقیه مراحل ، یعنی درست کردن
سس قهوه (کافی اسنس یا اسانس قهوه) دقیقا مطابق با رسپی هست.
رسپی باترکریمهایی که آموزش دادم رو با لینک به رسپی هاشون لیست میکنم:
برای کیکش هم مهدی کیک موکا
رو انتخاب کرد. یعنی کیک شکلاتی با طعم قهوه.
کیک رو در چهار قالب ریخت (براتون فیلم گرفتم. بعدا آپلود میکنم.) که دیگه نیاز به برش زدن کیک ها قبل از لایه بندی نباشه.
کیک های مناسب برای بیس کیک تولد رو با لینک به رسپی هاشون لیست میکنم:
بدی اینکه به طور همزمان
هم عکس بگیری هم فیلم بگیری به اینه که من یادم میره از چی فیلم بگیرم و از چی عکس
بگیرم. از بین عکسهایی که از بچه ها با دوربین عکاسی حرفه ای گرفته بودم، یه چندتا
دونه اش رو واسه شما انتخاب کرده و کولاژ کردم که مشاهده میکنید.
یک عالمه عکس هست. بقیه
عکسها هم بمونه تو کامپیوترم برای یادگاری وقتی بزرگ شدن به خودشون نشون بدم.
برای این مرحله از کار، بچه
ها نیازی به کمک یا حتی نظارت من نداشتند. لذا من رفتم یه گوشه آشپزخونه ایستادم و
واسه خودم عکس و فیلم گرفتم.
دوتایی آواز میخوندن و لگو
میچسبوندن روی کیک! واسه تون کلی فیلم گرفتم. ولی چون تجربه ثابت کرده که فیلمهای
طولانی رو کسی تماشا نمیکنه، من بعدا میشینم از بین فیلمها چند ثانیه ایش رو انتخاب
میکنم و کنار هم میچینم و بعد براتون آپلودش میکنم.
کل فرایند مونتاژ کیک مثل
برق و باد گذشت و خوشبختانه با هم دعواشون نشد! که خیلی عجیب بود چون معمولا توی
همچین شرایطی دعوا میشه که "نه! من باید انجامش بدم!".
من از همون ابتدا بهشون تذکر
دادم که از هم فاصله بگیرید و هر کسی نصف کیک رو تزئین کنه. ولی بعد دیدم نه،
دوتایی مثل بچه های خوب، کنار هم ایستادن و با هم دونه دونه لگوها رو چیدن!
زاویه دید من دقیقا همینیه که شما دارید میبینید. یعنی من نمیدیدم که دارن چی رو کجا میذارن. چون اونا پشت کیک که جلوی روی خودشون قرار داشت رو تزئین میکردند.
ولی انصافا
سلیقه شون خوب بوده و رنگ ها رو متنوع پخش کردن و مهدی هم لگوهای یک دونه ای و دو
دندونه و سه و چهار دندونه رو قشنگ برش زده.
قسمت دایره ای روی کیک رو هم
که از قبل آماده کرده بودیم پس همه چیز سریع و راحت پیش رفت.
کیک رو با استفاده از ابزار مخصوص،
منتقل کردم به کیک استند. و جناب نینجاگو هم سوار کیک شدند!
فوق العاده ساده است اما
دورنمای خوبی داره.
مهدی با لگو چند تا چیز میز
درست کرد و دور کیک چید. مثلا حرف "ام" برای اسم مهدی. عدد 10 برای سنش. و یک جا چنگالی.
و یک لگومن که شمع تولد رو
تو دستش گرفته.
کیکی فوق العاده ساده ولی زیبا. هدف من این بود که طرحی انتخاب کنم که مهدی بتونه خودش از پسش بربیاد و تجربه شیرینی از درست کردن کیک ده سالگیش براش باقی بمونه. اما واقیعیتش رو بخواید، این کیک تبدیل به یک تجربه شیرین برای مامانش شد. مهدی و لیانا مامانشون رو خیلی خوشحال کردند.
از اونجایی که یک عالمه لگو
اضافه اومده بود، مهدی چندتاییشون رو انتخاب کرد و فریز کردیم به عنوان یادگاری بمونه
واسه آینده.
عرضم به خدمتتون که ... تعجب
نخواهید کرد اگر بشنوید که مهدی دقیقا از روز تولد ده سالگیش برنامه ریخته که کیک
یازده سالگیش قراره چی باشه و چی رو تنهایی درست کنه. متاسفانه یک تم خیلی سخت رو
هم انتخاب کرده که من از الان تو فکرم یه جوری نظرش رو عوض کنم. خوشبختانه یکسال
فرصت دارم!!!
دیدار ما، سال بعد، همین
زمان، همین مکان!