روزی که به مهدی
خبر داده بودن که زن عموت یه نی نی تو شکمش داره؛ مهدی اومد بالا پیش من و پرسید:
"مامانی... مگه زن عمو نی نیش رو خورده که الان تو شکمشه؟!"
من به زور جلوی
خنده ام رو گرفتم و آهسته گفتم: "شاید عمو علیرضا نی نیش رو خورده باشه ولی
از زن عمو حبیبه بعیده!!!".
علیرضا عاشق
دختره. اینقدر علاقه اش زیاده که حتی تا روز آخر هم امیدوار بود که مهدی دختر به
دنیا بیاد! رو همین اصل من معتقدم خدا به حبیبه رحم کرد که بچه اش دختر شد!
وقتی شنیدیم نی
نی مون دختره؛ من و حبیبه به خاطر حبیبه خوشحال شدیم علیرضا هم به خاطر خودش با
دمش گردو میشکست!
یه موضوع مشترک
که در مورد حبیبه و علیرضا به طرز فجیعی روز به روز و طی سالیان قوت گرفته اینه
که این دو بشر سرعت انتخابشون لاکپشتیه. یعنی مثلا هر کدومشون برای انتخاب یه لباس
ساده باید کل بازار رو بگردن و ماهها گرفتار باشن تا به تصمیم نهایی برسن! حالا
تصور کنید این دو با همدیگه قرار بود یه اسم برای بچه شون انتخاب کنن.
آقا نشون به اون
نشون که بچه تا یک ماه بعد از تولدش اسم نداشت!!! شوخی نمیکنم.
تو این چند ماه همه
خانواده متفق القول میگفتن:" باز خدا پدر و مادر مهدی رو بیامرزه که برای بچه
یه اسم گذاشت وگرنه چند ماه باید بچه رو نی نی صدا میزدیم."
جریان از این
قراره که من یه کتاب داستان برای مهدی خریده بودم با عنوان اولین تجربه های تو.
این کتاب شامل داستانهاییه از قبیل اولین روز مهد کودک یا اولین تجربه رفتن به
دندان پزشکی یا اولین تجربه رفتن به استخر و ...
یکی از این
داستانها تولد یک نوزاد جدیده. توی داستان برای بچه تعریف میکنیم که چطور مادر
بزرگ و پدر بزرگ پیش بچه ها میان و خانواده اتاق نوزاد رو آماده میکنند و مادر به
بیمارستان میره و یه نوزاد جدید بدنیا میاره و همه به بیمارستان میرن برای دیدن
نوزاد جدید و بالاخره نوزاد رو به خونه میارن و همه ازش مراقبت میکنن تا اندکی
بزرگ میشه و برای گردش بیرون میرن.
اسم این نوزاد
توی داستان سوزیه.
یه روز که از
اداره برگشتم؛ حبیبه واسه ام تعریف کرد که مهدی رفته بوده پیشش و ازش خواسته بوده
اسم نی نی رو بذارن سوزی!
از اون روز به
بعد اسم نی نی، سوزی بود. یا به زبان مهدی "شوژی"!
و تا روزها بعد
از تولد هم همه سوزی صداش میزدیم.
من هیچوقت ادای
مهدی رو در نمیارم ولی یه روز از مهدی پرسیدم که:"مامانی میای بریم پایین پیش
شوژِی؟" مهدی خیلی سریع جواب داد: "شوژی نه مامانی! شوژی!"
بعد چند ثانیه
به فکر فرو رفت و صدای من رو با صدای خودش تو ذهنش مقایسه کرد و دید یکی بوده.
خیلی آهسته از روی خجالت سرش رو انداخت پایین و هیچی نگفت.
و این آخرین
باری خواهد بود که من با زبان خودش باهاش حرف خواهم زد. گناه داشت بچه ام.
خلاصه سوزی صاحب
اسم شد و من بعد از کلی خود درگیری آخرش تصمیم گرفتم که بیسکویت سیسمونی درست نکنم
و کاپ کیک سیسمونی درست کنم. گمون کنم سرعت انتخاب علیرضا و حبیبه به منم منتقل
شده!
یه روز که حبیبه
و مهسا خونه نبودن با مهدی رفتیم پایین پیش علیرضا و چند تا عکس از ست سیسمونی
مهسا گرفتیم. و علت عکاسیمون رو هم "سیکرت" عنوان کردیم.
مهدی هم جی جی
خوشگلش رو با خودش آورده بود که تو عکسها مشارکت داشته باشه.
و البته بعدشم
دوربین رو در دست گرفت تا اونم چند تا عکس از صحنه بگیره!
اگر الان واسه
تون سوال پیش اومده که چرا رنگ غالب تو این تصاویر آبیه بهتره به این پست مراجعه
کنید.
یعنی علیرضا
خونش هم آبیه!
تصمیم نهاییم
برای کاپ کیک ها این بود که طرح سیسمونی رو روی کاغذ برنج با ماژیک مخصوص خوراکی
پیاده کنم.
کاغذ برنجی و
ماژیک مارک آمری کالر رو مروارید جون برای من آوردن ولی امکان این وجود داره که
بتونید اینترنتی خریداریش کنید.
نقاشی روی کاغذ
برنجی اصلا کار ساده ای نیست چون با رطوبت موجود در رنگ به راحتی کنار نمیاد و به
سرعت نرم میشه.
من دور کار رو
با قلم مو و رنگ ویلتون کار کردم ولی اگر شما میخواید همینکار رو انجام بدید توصیه
میکنم قلموتون خیلی خیس نباشه چون طرح یکنواخت اجرا نمیشه و کاغذ هم به سرعت نرم
میشه.
اگر براتون سوال
پیش اومده که کاغذ برنجی چیه باید عرض کنم همین که توی قنادی ها برای کیک های تولد
با رنگ خوراکی روش عکس افراد رو چاپ میکنند هم نوعی از کاغذ برنجی هستش. پس تا حدی
باهاش آشنایی دارید.
نقاشی روش زیاد
راحت نیست. ولی اگر قلقش دستتون بیاد شیوه مناسبی برای تزئین کیکهاست.
از اونجایی که
من اختیار زندگیم دست خودم نیست... مهدی کاپ کیکها رو درست کرد!
مایه کیک رو
آماده کرد و لاینر ها رو توی سینی ها چید و مایه رو توی لاینرها اسکوپ کرد و گذاشت
توی فر.
من دیگه تو این
چهار سال عادت کردم به اینکه سرعت کیک پزیم پایین باشه و کار چند دقیقه ایم یک
ساعت طول بکشه! در عوضش مهدی تا سه روز بسیار خوشحاله.
بعد دوباره
درخواست کاپ کیک پختن میکنه!
یه سوالی که در
کامنتها زیاد مطرح میشه اینه که یک لاینر (کاغذ کاپ کیک) رو تا چه حد باید پر
کنیم؟
در کل بستگی به
مایه کیک داره و اینکه چقدر پف میکنه.
ولی معمولا اگر
میخواید در انتها و پس از پایان پخت، لبه لاینر ها خالی باشه هر لاینر رو تا نیمه
پر کنید. و اگر میخواد تا لبه بالا بیاد لاینرها رو تا دو سوم پر کنید.
بازم تاکید
میکنم بستگی به مایه کیک داره. اینی که در تصویر میبینید مایه کیک ساده است ( یا
به قول مهدی "کیک زرد" که خیلی بهش علاقه داره) و این مایه پف بسیار
خوبی داره.
در این تصویر
مشاهده میکنید که مهدی برخی از لاینر ها رو تا نیمه پر کرده بوده و برخی رو تا دو
سوم.
البته داشته با
قاشق بستنی زنی پرشون میکرده و قانونا همه باید یک اندازه از آب در میومدند ولی
چون هنوز دستش اونقدری راه نیافتاده و معمولا کلی از مایه کیک رو هم روی سینی و
کابینت میریزه اینه که کم و زیاد هم توش دیده میشه.
همینطور که عرض
کردم من با خودم قرار گذاشتم دیگه این چیزا برام مهم نباشه و مهم اینه که هر دو با
هم تجربه های شیرین داشته باشیم.
و اینکه کم کم بچه راه میافته. شاید سال دیگه عکسی رو ببینید که همه کاپ کیکهاش یک اندازه و عالی
باشن.
شهریور بود و هوا
به شدت گرم. به علاوه میخواستم کرمی باشه که رطوبتش کاغذهای برنجی رو هم خراب نکنه
پس از کرم ماسکارپونه استفاده کردم.
آنچه در تصویر
میبینید نیمی از رسپیه. و برای 24 کاپ کیک یا 36 مینی کاپ کیک جواب میده.
البته بستگی به
سایز شکوفه شما هم داره.
الان روی هر
کدوم از این کاپ کیکها رو من دو دور کرم کار کردم.
چون مارپیچی کار
کردم ممکنه خطای دید داشته باشید ولی دو دور هستش که در هم ادغام شده.
موضوع دیگه ای
که باید بهش اشاره کنم اینه که اینا مینی کاپ کیک هستن یعنی سایزشون حدودا نصف یه
کاپ کیک میشه. سینیش و لاینر هاش مخصوصه گمون کنم اینترنتی هم یافت میشه. من چندین
سال پیش از پریس جون خواستم برام فرستادند.
استند کاپ کیکها
هم باز مخصوص مینی کاپ کیکه. این استند هم مارک ویلتونه و در سایز کاپ کیک و مینی
کاپ کیک موجوده این رو هم خیلی سال پیش خریدم ولی میدونم الان هم تو ایران گیرتون
میاد.
اینا رو برای
این توضیح میدم که در مصرف کامنت ها صرفه جویی شه!
راستی این
استندها اصلا هم ارزون نیستن. از تجملات زندگی به حساب میان. جوونی هام مرتکب این
خبط شدم. به نظرم چیز واجبی نیست. امروزه به راحتی ظرفهای دو طبقه یا سه طبقه
شیرینی خوری بلور و چینی با طرحهای خیلی خوشگل همه جا گیر میاد به نظر خودم اگر
میخواید هزینه کنید از اونا بخرید بهتره چون کاربردشم بیشتره. البته خود دانید.
اینم چیز قشنگیه.
همین شیوه تزئین
رو میتونید با فوندانت یا مارزیپان هم انجام بدید. مثل اینی که قبلا دیدید. فقط
باید از قبل انجامش بدید که سفت بشه و روی کاپ کیک بایسته.
خب اینم از کاپ
کیکهای سیسمونی سوزی. ببخشید کاپ کیکهای سیسمونی مهسا!
مهسا اینقدر
خانمه که نگو! روز تولدش رفته بودم بیمارستان دم در اتاق وایساده بودم دیدم صدا
زدن که همراه نوزاد بیاد لباس تنش کنه. منم از خدا خواسته پریدم داخل اتاق که سوزی
رو برای اولین بار ببینم. پیرهنش رو که از سرش رد کردم گفت: "اِه". گفتم:
"نه! چیزی نیست دختر خوب آروم باش." گفت: "چشم."! یعنی در این
حد خانم!!!
نه که من عادت
به بچه ای دارم که از بیست و چهار ساعت بیست و پنج ساعتش رو گریه میکرد اینه که
الان مهسا رو میبینم ذوق مرگ میشم. خانم به معنای واقعی کلمه!
یادتونه من
دلخور بودم چرا دختر ندارم چیزای دخترونه درست کنم براش؟ مشکل کاملا حل شد. دیگه
دختر نمیخوام. مهسا هست!